متاسفانه از انگیزه خبری نیست. برای خود هدف مشخص میکنید، برنامه ریزی هم کردهاید، ظاهراً باید همه چیز خوب پیش میرفت، اما نبودن انگیزه در شروع و یا ابتدای کار به تنبلی و اهمالکاری ختم شده.
گویی اطلاعات موجود برای حرکت چیزی کم دارند و نیاز به مطالب جدیدی برای انگیزه بخشی است. ظاهرا ذهن نسبت به جملات انگیزشی موجود سِر شده و هیچ واکنشی نشان نمیدهد.
قرار بود انگیزه مانند سوخت ماشین اهداف را روشن کند اما فعلا نبودن آن بهانهای شده برای اقدام نکردن.
انگیزه چیست؟
انگیزه در فرهنگ لغت فارسی به معنی دلیل و علت و در فرهنگ لغت وبستر به معنی ” حالت اشتیاق برای انجام کار ” بیان شده به قول دن آریلی شاید اگر بخواهیم معادلهای بنویسیم که تمام عناصر انگیزه را در خود داشته باشد در یک سمت معادله واژه انگیزه خواهد بود و در سمت دیگر باید تمام واژههای پول، رضایت، هدف، توجه، تامینبازنشستگی، احساسغرور و….. قرار گیرد.
آنچه ما از انگیزه نیاز داریم
فعلا به معانی پیچیده انگیزه کاری نداریم. در این مقاله منظور ما از انگیزه یعنی «نبودن حس انجام کار» و فعلا مشکل اینست که بسیاری از افراد موفق بدون استفاده از دوش جملات انگیزشی و داشتن این حجم اطلاعات هر روز بهتر از دیروز عمل میکنند و به پیش میروند و عدهای دیگر هنوز منتظرند تا حس انجام کار در آنها ایجاد شود.
یک باور جدید: شروع کن سرو کله انگیزه پیدا میشود.
انگیزه را فراموش کنید فقط اقدام کنید.
چاک کلوز نقاش ثروتمند آمریکایی که نقاشیهای گران قیمت او شهرت جهانی دارد، در جواب خبرنگار یک شبکه تلویزیونی که از او پرسید شما چگونه ای برای کارهایتان انگیزه میگیرید با نیشخندی گفت :
انگیزه برای مبتدیهاست حرفهایها بلند میشوند کارشان را انجام میدهند.
بخش عمدهای از دلیل موفقیت بزرگان در همین جمله به سادگی بیان شده. جمله چاک کلوز شاید کارکرد یک جمله انگیزشی را داشته باشد ( حداقل برای من در ابتدا اینگونه بود ) اما خیلی زود متوجه شدم این جمله پشتوانهای کاملاً علمی دارد. توضیح علمی این عبارت در استعاره ” ماشین رفتار ” دکتر ویلیام گلاسر به خوبی بیان شده است.
ویلیام گلاسر و “ استعاره ماشین رفتار”
ویلیام گلاسر بینانگذار تئوری انتخاب برای نشان دادن رفتار انسان از استعاره”ماشین رفتار” استفاده میکند و به خوبی توضیح میدهد که یک رفتار در کدام قسمتها تحت کنترل مستقیم و در کدام قسمتها تحت کنترل غیر مستقیم ماست. طبق این تعریف، رفتار ما از چهار جزء تشکیل شده که به ترتیب عبارتند از
فکر ، احساس، فیزیولژی (حالت بدن) و اقدام.
به عبارت دیگر در حالت نرمال یک رفتار بعد از طی این چهار مرحله در انسان شکل میگیرد.
مثال اول:
رفتار معمولی یک فرد وقتی صدای مشکوکی میشنود
اول : فکر میکند دزدی وارد خانه شده
دوم: احساس ترس میکند.
سوم: حالت بدن تغییر میکند ( آماده فرار یا دفاع میشود )
چهارم: اقدام به فرار میکند یا آماده حمله میشود.
مثال دوم:
رفتار معمولی یک فرد وقتی مورد توهین قرار میگیرد
اول: فکر میکند از اعتبارش کم شده
دوم: احساس خشم به شما میکند
سوم: حالت بدنش تغییر میکند ( دست مشت میشود )
چهارم: به توهین کننده حمله میکند
هر رفتار دیگری را نیز میتوانید با همین مراحل مرور کنید.
نکته مهم و یک خبر خوب اول
کنترل دو چرخ جلوی ماشین ( تفکر و اقدام ) در اختیار مستقیم ماست و دو چرخ عقب تابع دو چرخ جلو هستند و ما نسبت به آنها کنترل غیر مستقیم داریم. بنابر این اگر در دو چرخ عقب مشکلی پیش بیاید ما میتوانیم با حرکت دو چرخ جلو، چرخهای عقب و در نتیجه رفتاری درست را برای خود رقم بزنیم.
به عبارت دیگر ما میتوانیم با اقدام ( یک چرخ جلو ) احساس و فیزیولژی را تحت کنترل خود در بیاوریم. در مثال دوم دقت بفرمایید اگر شخصی فکر خود را نسبت به توهینی که به او میشود عوض کند ( مثلا فکر کند او توهین کننده منظورش او نبوده ) چه احساسی به او دست خواهد داد. برای کنترل فکر به کار ممارست و زمان زیادی نیاز داریم.
خبر خوب دوم
برای کنترل چرخهای عقب ماشین رفتار میتوانیم از چرخ ” اقدام ” استفاده کنیم. وقتی احساس خستگی میکنیم کافی است فورا اقدامی ( تغییر در چرخ جلو ) صورت دهیم تا احساس خستگی بر طرف شود. ( تغییر در چرخ عقب )
تغییر در فکر نیز میتواند در چرخهای عقب ( احساس و فیزیولژی) تغییر ایجاد کند اما تغییر در فکر به سادگی اقدام نیست و ممکن است به زمان بیشتری نیاز باشد و در هر زمینهای هم قابل به سادگی قابل اجرا نباشد . به عنوان مثال شما با تغییر فکر ( چرخ جلو ) نمیتوانید بر ضربان قلب خود که تغییر حالت بدن است تاثیر داشته باشید اما با اقدام یعنی چند حرکت ورزشی به راحتی میتواند این نتیجه را به دست آورید.
تغییر یک احساس با اقدام
با توجه به موضوع بالا هر احساسی را میتوان با طرز فکر درست و یا یک اقدام تغییر داد.
این احساس میتواند احساس کسالت، رخوت و بیانگیزگی باشد. کاری که همه افراد موفق دانسته یا ندانسته و با تجربه به آن پی بردهاند و از آن به خوبی در زندگی استفاده کردهاند. بنابر این برای غلبه بر احساس بی انگیزگی کافی است مانند یک حرفهای دست به اقدم بزنید.
این روش حرفهایها است من که مبتدیام چی!؟
اولین باری که ایده چاک کلوز را درباره انگیزه با یکی از دوستانم در میان گذاشتم در واکنش به این پیشنهادم فورا گفت: این تکنیک برای یک حرفهای است و من که مبتدی هستم باید چه کار کنم؟ سوال درستی هم بود. اگر اقدام کردن به همین راحتی بود کسی مبتدی نمیماند و همه حرفهای میشدند! واقعیت زندگی پیرامون ما هم همین را نشان میدهد اما سوالی که مطرح است اینست که یک مبتدی چگونه میتواند از این ایده استفاده کند؟ به عبارت دیگر چرا با دانستن این ایده و شناخت ماشین رفتار باز هم اتفاق خاصی صورت نمیگیرد
قانون 5 ثانیه، دستورالعملی کاربردی برای مبتدیها
خالق این قانون، خانم مل رابینز است که کتابی نیز با همین عنوان دارد او داستان خلق این ایده را درکتاب خود اینچنین بیان میکند:
” من قانون پنج ثانیه را هفت سال پیش کشف کردم . قبل از اینکه برای شبکه تلویزیونی CNN کار کنم. قبل از اینکه سخنرانی تد را داشته باشم ، قبل از اینکه ویراستار مجله موفقیت شوم ، وکتابم را بنویسم و دو تا کسب وکار تاسیس کنم و بفروشم.
در واقع این قانون را در بدترین روزهای زندگیم پیدا کردم. شوهرم یک رستوران در حد موفقیت اوبر داشت ، اما بدلیل چند تصمیم ریسکی به ورشکستگی کامل سقوط کرد. یک ور شکستگی مالی …. داشتیم تمام آن چیزهایی را که یک عمر برایشان تلاش کرده بودیم از دست میدادیم و برای من بسیار دشوار بود که با این مساله کنار بیایم.
کم کم بلند شدن از تخت برایم تبدیل به سختترین کار دنیا شد. ساعتم هرروز زنگ میخورد و من خاموشش میکردم. میدانستم باید چکار کنم ، باید بیدار میشدم و بچه ها را به مدرسه میبردم. اما بجای آن مدام دكمه توقف زنگ ساعت را میزدم. بارها و بارها… هرروز.
هر شب در تخت دراز میکشیدم و به این فکر میکردم که باید چکار کنم. باید یک شغل پیدا میکردم تا بتوانیم بدهی ها و هزینه هایمان را پرداخت کنیم باید با همسرم مهربان تر میشدم و اجازه نمیدادم که این بحران مالی رابطه مان را خراب کند. باید بعنوان یک مادر با این ترس فلج کننده ام مبارزه میکردم تا بچه هایم هم آن را احساس نکنند. کاملا میدانستم باید چکار کنم اما نمی توانستم آن را انجام دهم. کم کم تا جایی پیش رفت که بچه ها برای مدرسه دیرشان میشد و دیر به کلاس میرسیدند، اینجا بود که زنگ خطری برایم شد که این وضعیت دیگر نمیتواند به همین شکل ادامه پیدا کند.
قانون پنج ثانیه چیزی بود که ساختم تا زمانی که نمیخواهم کاری را انجام دهم، عقب انداختن را کنار بگذارم و وارد عمل شوم تا حالا شده که یک لیست برای انجام کارهایتان داشته باشید ولی آنها را دنبال نکنید؟ در اینصورت کامل شبیه هم هستیم، من هرروز یک ليست از کارهایی که باید انجام دهم، مینوشتم اما بندرت انها را انجام میدادم ، بعدها فهمیدم که :
1- دانستن اینکه باید چکار کنید هرگز کافی نخواهد بود
2- دانستن این که چرا باید آن را انجام دهید باز هم کافی نخواهد بود
ما به چیزی نیاز داریم که در مواقع لازم ما را در وضعیت ذهنی و روانی عمل کردن قرار دهد. چون اگر نشستهاید و منتظرید که یک زمان انگیزه لازم سراغتان بیاید ، باید بهتان بگویم که مدت زمان زیادی باید بنشينيد.”
قانون 5 ثانیه را چگونه پیاده سازی کنیم؟
قانون 5 ثانیه میگوید فاصله تصمیمگیری تا پیدا شدن یک بهانه برای عملی نشدن آن تصمیم فقط 5 ثانیه است. بنابراین با یک شمارش معکوس از 5 به 1 فوراً کاری در جهت اقدام آن انجام دهید، در غیر اینصورت ذهن شما به احتمال زیاد دلیلی به شما خواهد داد که این کار را فعلا انجام ندهید.
اگر میخواهید ایده جدیدی که به درستی آن شک نداردید در کسب وکارتان ایجاد کنید و نمیدانید از کجا شروع کنید. همین الان یک کار در جهت انجام آن انجام دهید و دست به کار شوید لازم نیست که نگران چالشها و مشکلات یک سال یا پنج سال آینده باشید، هر بار فقط کافیست در یک جنگ پنج ثانيةای با خودتان پیروز شوید. با همین بُردهای پنج ثانیهای کوتاه میتوانید کل مسیر ده یا بیست ساله به سمت موفقیت را طی کنید.
قانون دو دقیقه، تیر خلاص بیانگیزگی
ایده قانون دو دقیقه از دیوید آلن مشاور مدیریت زمان و نویسنده کتاب” به سرانجام رساندن کارها ” است.
اگر کارهای زیادی را دارید که انگیزه کافی برای انجام آن ندارید یا با شروع کارها انگیزهتان ته میکشد میتوانید با قانون دو دقیقه کارها را تمام کنید.
تفاوت این این ایده با قانون 5 ثانیه در این است که این قانون میگوید در زمان بی حوصلگی به سراغ کارهای کوچک دو دقیقهای برو و از این دست کارها را تمام کن . تمام شده کارها به تو انرژی حرکت بیشتر میدهد و راه را برای انجام کارها بزرگتر باز میکند.
در مرحله دوم میتوانید کارهای بزرگتر را به بازههای دو دقیقهای تقسیم کنید و فعلا تصمیم بگیرید فقط دو دقیقه از کارهای عقب مانده را پیش ببرید و جلو بروید. انجام دو دقیقه از کارها و به اصطلاح زخمی شدن کار امکان اتمام کار را به شدت افزایش میدهد.
دیوید آلن در باره این ایده میگوید:
من یک قانون دو دقیقه ای دارم که می گوید: اگر تصمیم بگیرید کاری در دو دقیقه انجام شود، در واقع باید همان وقت آن را درست انجام دهید؛ چون سازماندهی و بررسی آن بیشتر از دو دقیقه طول خواهدکشید؛ تا این که در همان اولین لحظه ای که توجه تان به آن جلب شد، آن را انجام دهید. اگر از پرسیدن این سوال که کار بعدی چیست، اجتناب نکنید، بسیاری از کارهای دو دقیقه ای را می توان در همان لحظه انجام داد. اکنون، زمان بسیاری در اختیار دارید برای کارهایی، همچون تهیه طرح ابتدایی یک نقشه، که نیاز به زمان بیشتری دارند، صرف کنید. شما نمی خواهید که آن را در ظرف دو دقیقه انجام دهید. بهتر است در اوقات دو دقیقه ای، بسیاری از کارهای کوچک همچون پاک کردن ایمیل های قدیمی یا پاکسازی فایل ها را انجام دهید.
وقتی که زمان کوتاهی مییابم و چندان انرژی برای انجام کارهای بزرگ ندارم، کارهای کوچک فراوانی در اطرافم هست که میتوانم انجام شان بدهم. فرض کنید یک مکالمه تلفنی را به پایان رساندهام و تا هفت دقیقه کاری ندارم، این احتمال وجود دارد که ایمیلهای بی ارزش را پاک کنم یا فایلی را پاکسازی کنم یا شاید بروم یک فنجان قهوه بگیرم.
بسیاری از کارهای که دارید آنقدر ها هم سخت نیستند که نتوان انجام داد شما به اندازه کافی استعداد و توانایی برای انجام این کارها دارید اما به دلیلی شروع نمیکنید.
با قانون دو دقیقه می توانید بر به تعویق انداختن کارها و تنبلی غلبه کنید. استفاده از این قانون اینقدر آسان است که نمیتوانید بهانهای برای انجام ندادن آن بیاورید.
بسیاری از کارهای شما در دو دقیقه انجام نمیشوند اما برای شروع این کارها دو دقیقه کافیست. هر کاری که انجام دادن آن برایتان سخت است را فقط دو دقیقه شروع کنید.
می خواهید کتاب بنویسید فقط دو دقیقه بنویسید بعد از نوشتن جمله اول که دو دقیقه یا کمتر طول می کشد درگیر کار شدهاید و میتوانید برای یک ساعت هم بنویسی.
دوست دارید کتاب های زیادی مطالعه کنید فقط دو دقیقه شروع به مطالعه کنید اگر مطلب جذاب باشد درگیر شده و ادامه می دهید.
می خواهید ورزش کنید در دو دقیقه کفش های اسپرت خود را بپوشید و از خانه بیرون بروید حتما ورزش خواهید کرد.
این قانون بر اساس یک اصل فیزیک است که میگوید اشیا تمایل به حفظ وضعیت موجود دارند یعنی اگر در حال حرکت باشند تمایل دارند که حرکت خود را ادامه دهند. این قانون برای رفتارهای ما نیز صادق است اغلب ما دوست داریم وضعیت خود را حفظ کنیم و شروع کار برایمان مشکل است برای همین خوابیدن به موقع شبها و بیدار شدن صبح کاری سخت است چون بدن تمایل دارد در وضعیت سابقش باشد.
همین الان انجام بده
کوتاه کردن زمان تصمیم تا اقدام از شما انسان متفاوتی میسازد. انگیزه کدام کارها را ندارید. مهمترین آنها که میتواند بیشترین تاثیر را داشته باشد کدام است؟ به جواب این سوال فکر کنید به محض اینکه جواب را پیدا کردید، همین الان انجامش دهید …. پنج، چهار، سه ، دو ، یک… شروع کنید و دو دقیقه از آن کار را انجام دهید.
آخرین دیدگاهها