شش قانون مایکل گربر برای رشد 10،000 برابری کسبوکار ( کسبوکارتان را تکثیر کنید )
مایکل گربر ، مربی و مشاور بینظیر در زمینهٔ توسعه تجارت و کسبوکار ایدههایی جدیدی را از دنیای کسبوکار کشف کرد. سیستمسازی در کسبوکارهای کوچک حاصل عقاید او درکسبوکار است. او عقیده دارد کسبوکار شما زندگی شما نیست. این دو باید از هم جدا باشد و هر کدام قوانین خاص خودش را داشته باشد از نظر مایکل گربر کسبوکار ایدهآل کسبوکاری است که توانایی تکثیر آن به راحتی وجود داشته باشد.
او در این باره میگوید: «یک کسبوکار میبایست توان گسترش تا ده هزار برابر را داشته باشد. منظور، رشد مساحتی نیست، بلکه رشد در نوع کاری است که کسبوکار شما آنرا انجام میدهد.» مسلماً عدد ده هزار برابر یک استعاره برای روشن شدن موضوع است و او این ایده را در کتاب “ده اصل موفقترین کسبوکار کوچک در جهان مطرح کرد.”
ایده ده هزار برابری مایکل گربر
تصور کنید میخواهید به ده هزار نفر مجوز احداث نمایندگی شرکتتان را بدهید. آیا کسبوکار فعلی شما این ویژهگی را دارد که به راحتی از روی آن یک نمونه در گوشه دیگر شهر یا یک شهر دیگر ساخته شود!؟
به نظر شما اگر قرار باشد کسبوکار تان تکثیر پذیر باشد باید چه کارهایی انجام داد. مسلم است که در این رهگذر بایستی قوانینی را حتماً رعایت کنید تا به نتیجه مطلوب برسید. مایکل گربر این قوانین را به شما میگوید.
قوانین شش گانه برای تحقق ایده ده هزار برابری
قانون اول: ارزش آفرینی کنید
برای این کار از خودتان بپرسید چرا باید مشتری از من خرید کند؟ و مشتری بعد از خرید از مغازه من چه میگوید؟ ارزش در همان هدیه غیرمنتظرهای است که از سوی یک کسبوکار برای مشتری ارسال میشود. ارزش ممکن است همان آفرین یا عبارت خوشایندی است که به یک کارمند تازه استخدام شده یا یک فروشنده باتجربه گفته میشود. ارزش میتواند قیمت منطقی و مناسب محصولتان باشد.
قانون دوم: سیستمی بسازید که بتواند کارمندان را با کمترین مهارت ممکن در جایگاه خود به کار گیرد.
عمل ثبت باعث نظم و انضباط در کارها میشودو به کارمندان میگویدکه در دنیای کسبوکار منطق وجود دارد و نتایج با کمک فناوری حاصل میشود. درحین انجام کار تمام مراحل وجزئیات کار را درون دفترچهای به نام دفترچه راهنمای طرز کار بنویسید تا در آینده بتوانید از آن به عنوان راهنمای عملیاتی شرکتتان استفاده کنید.
قانون دوم: سیستمی بسازید که بتواند کارمندان را با کمترین مهارت ممکن در جایگاه خود به کار گیرد.
تمرکز بر روی سیستمسازی کسبوکار و بهبود سیستم به گونهای باشد که افرادی با کمترین تخصص بتوانند در مجموعه شما کار کنند.هر چند خیلیها تصور میکنند داشتن کارمندان عادی کار شما را دشوارتر میکند اما در واقع این چنین نیست . این طرز تفکر باعث میشود کسب وکارتان وابسته به خلقوخوی کارکنانتان شود. اگر آنها حال و حوصله انجام کار را داشته باشند کار صورت میگیرد در غیراینصورت کار پیش نمیرود. و همیشه این سوال وجود دارد که چگونه میتوان کارمندان را ترغیب به کار کرد . یا چگونه میتوان انگیزه آنها را به کار حفظ کرد؟
ترجیح میدهند روی افراد متخصص حساب باز کنند اما سیستمسازی این راقبول ندارد. وقتی روی کارمندان با تخصص بالا حساب باز میکنید شرکت و یا کسبوکار شما با مشکلات زیر باید دست و پنجه نرم کن.
قانون سوم: سیستم خود را به مدلی از نظم بدون خطا تبدیل کنید.
اگر کسبوکارتان منظم باشد مشتریان متوجه میشوند که کارمندان شما بر کارشان مسلط هستند و کارمندانتان نیز متوجه میشوند که شما نیز برکارتان تسلط دارید. کسبوکاری که سازمان یافته است به شما میگوید اگر چه جهان مشوش و آشفته است اما بازهم میتوان کارکرد و نتایج خوبی بدست آورد.
قانون چهارم: داشتن دستورالعملهای لازم برای کارمندان را مکتوب کنید.
عمل ثبت باعث نظم و انضباط در کارها میشودو به کارمندان میگویدکه در دنیای کسبوکار منطق وجود دارد و نتایج با کمک فناوری حاصل میشود. درحین انجام کار تمام مراحل وجزئیات کار را درون دفترچهای به نام دفترچه راهنمای طرز کار بنویسید تا در آینده بتوانید از آن به عنوان راهنمای عملیاتی شرکتتان استفاده کنید.
قانون پنجم: محصول و خدمات یکسان ویکنواخت به مشتری ارائه کنید
فقط منظم به نظر رسیدن یک کسبوکار برای موفقیتش کافی نیست بلکه باید منظم هم عمل کند، یعنی باید کارها را با روشی یکنواخت و قابل پیشبین انجام دهد. این مورد را با یک تجربه شخصی از آرایشگاه برایتان توضیح میدهم .
چند وقت پیش وارد آرایشگاهی شدم که تا به حال آنجا نرفته بودم. خوشبختانه آرایشگر ماهر بود. قبل از اینکه که کارش را شروع کند اصرار کرد که موهایم را بشوید. درحین آرایش یک از دستیارانش چند فنجان قهوه برایم آورد و در کل تجربه خوشایندی بود. بنابراین وقت گرفتم تا دوباره برای کوتاه کردن موهایم همانجا بروم.
بار دوم که به آنجا رفتم همه چیز تغییر کرده بود. به جای آنکه از قیچی مخصوصش استفاده کند نیمی از موهایم را با ماشین برقی کوتاه کرد. نه موهایم را شست و نه پیشنهاد داد. دستیارش هم فقط یک فنجان قهود آورد.
چند هفته بعد برای بار سوم به آنجا رفتم. بعد از اینکه موهایم را کوتاه کرد بدون آنکه از من چیزی بپرسد موهایم را شست و بر خلاف دو بار قبل کسی برایم قهوه نیاورد.
وقتی از آرایشگاه بیرون آمدم ندایی در قلبم میگفت دیگر آنجا نروم. نه به خاطر اینکه موهایم را خوب کوتاه نکرده بود، بلکه به خاطر آنکه هر بار با تجربه جدیدی روبرو میشدم. او خودش نمیدانست با این طرز برخورد ممکن است چه تاثیر بدی در من بوجود آورد.
آنچه شما همیشه و به طور ثابت انجام میدهید، حتی از آن عملی که درمدل اولیه کسب وکارتان انجام میدهیدمهم تر است.
قانون ششم: لباسهای متحدالشکل برای کارمندان تهیه کنید و استاندارد های مشخصی برای طراحی فروشگاهها و دفاتر در نظر بگیرید.
چه باور داشته باشید وچه نداشته باشید رنگها و اشکال مدل شما میتواند باعث رونق یا رکود کسبوکارتان شود. چیزهایی که در ظاهر زیاد مهم نیست. چیزهایی که در ظاهر زیاد مهم به نظر نمیرسد ممکن است از نظر احساسی بار معنایی زیادی داشته باشد تصاویر و رنگها اغلب عاملهای محرک مهم هستند.
به جای آنکه کسبوکار خود را انجام دهید آنرا بسازید برای اینکار سوالات زیر را از خود بپرسید:
چگونه میتوانم بدون اینکه در آنجا حضور داشته باشم کسبوکارم را به جریان بندازم؟
چکونه میتوان بدون دخالت در کار کارمندانم باعث شوم درست کار کنند؟
چگونه میتوان کسبوکارم را سیستماتیک کنم؟
چگونهمیتوان همزمان هم صاحب کسب وکارم باشم هم به اندازه کافی آزاد باشم؟
آخرین دیدگاهها