هنر شفاف اندیشیدن
نام کتاب: هنر شفاف اندیشیدن
نویسنده: رولف دوبلی
مترجم: عادل فردوسیپور- بهزاد توکلی – علی شهروز
انتشارات: نشر چشمه
تعداد صفحات کتاب 325
موضوع: روانشناسی – بهبود فردی
کتاب هنر شفاف اندیشیدن میگوید: شما هر روز با دهها تصمیمگیری همراه هستید که در هر کدام ممکن است با یک خطای شناختی همراه باشد. خطایی که کاملا پنهان است و شاید بارها و بارها آن را تکرا کنید و هیچگاه متوجه آن نشوید!!! رولف دوبلی در این کتاب شما را با 99 خطای شناختی رایج آشنا میکند. شناخت این خطاها به شما کمک میکند که قبل از هر تصمیم، چند دقیقهای مکث کنیم و از خود بپرسیم؛ آیا در تصمیمی که می خواهم بگیرم ممکن است یکی از این 99 خطا سهمی داشته باشد؟
کتاب هنر شفاف اندیشیدن در ایران به خوبی جایگاه خود را در بین اهل کتاب باز کرد و شاید بتوان گفت بخشی از شهرت این کتاب در ایران به خاطر نام عادل فردوسی پور مفسر و مجری پرحاشیه تلویزیون به عنوان یکی از مترجمان این کتاب میباشد. جالب است بدانید رولف دوبلی، نویسنده کتاب هم بدون حاشیه نیست، و برخی او را متهم میکنند که این کتاب محصول یک سرقت ادبی از کتاب نسیم طالب است.
رولف روبلی کیست؟
رولف وبلی نویسنده سوئدی است که چند رمان هم در کارنامه خود دارد او فارغالتحصیل دانشگاه سنت گالن سوئیس است و از این دانشگاه دکترای فلسفه اقتصاد و امبیای دارد
دوبلی از مؤسسان سایت getAbstractاست. کار این سایت فروش خلاصه کتابهاست. عمده شهرت رولف دوبلی به خاطر کتاب هنر شفاف اندیشیدن است اما کتاب هنر خوب زیستن از این نویسنده معروف است.
در سال2004 در یک آشنایی با نسیم نیکولاس طالب ایده نوشتن این کتاب شکل میگیرد.
نسیم نیکولاس طالب نویسنده کتاب قوی سیاه یک از کسانی است که مدعی است رولف دوبلی مطالب کتاب هنر شفاف اندیشیدن را از او سرقت کرده است.
کتاب هنر شفاف اندیشیدن در 99 قطعه مستقل کوتاه ، همراه با داستان و مثال و خاطره است که خواندن و آموختن را آسان و لذت بخش میکند. در انتهای این مقاله میتوانید pdf خلاصه کتاب را دانلود کنید.
قسمتهای از کتاب هنر شفاف اندیشیدن
چرا تیم ها تنبل اند؟ کم کاری اجتماعی
سال ۱۹۱۳، ماکسیمیلی بن رینگلمن، مهندس فرانسوی، عملکرد اسبها را مطالعه کرد. او نتیجه گرفت قدرت دو حیوان که کالسکه را میکشند با دو برابر قدرت یک اسب برابر نیست. رینگلمن شگفت زده از این نتیجه آن را به انسان ها هم تعمیم داد. چند مرد باید طنابی را از دو سو میکشیدند. او نیروی به کار گرفته شده از هر طرف را اندازهگیری کرد. به طور میانگین، اگر دو نفر با هم طناب را بکشند، هر کدام فقط ۹۲ درصد از قدرت خود را به کار میگیرند. وقتی سه نفری با هم بکشند، این عدد ۸۵ درصد است و اگر هشت نفر بکشند، فقط از ۴۹ درصد قدرت خود بهره می گیرند. علم چنین چیزی اثر کم کاری اجتماعی مینامد. این پدیده وقتی اتفاق میافتد که عملکرد فردی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و با تلاش گروهی آمیخته می شود
وقتی مردم کاری را با هم انجام میدهند، عملکردهای فردی کاهش پیدا میکند. این شگفت آور نیست. چون نیروی مصرف شده از طرف ما به رغم کاهش به طور کامل صفر نمیشود. کم کاری اجتماعی فقط در عملکرد فیزیکی ما اتفاق نمیافتد. ما به لحاظ ذهنی هم کمکاری می کنیم. برای مثال، در جلسههای هر چه تیم بزرگتر باشد، مشارکت فردی ضعیفتر می شود. اما به محض آن که شرکت کنندگان به یک تعداد مشخص برسند، عملکرد ما ثابت میشود. مهم نیست گروه شامل بیست نفر باشد با صد نفر، اینرسی بیشینه حاصل شده
در نتیجه، مردم در گروهها نسبت به وقتی که تنها هستند متفاوت رفتار میکنند ( در غیر این صورت، اصلا گروهی در کار نبود)، با آشکار شدن عملکردهای فردی تا حد امکان، می توان نقاط ضعف گروهها را خفيف کرد. زنده باد شایسته سالاری! زنده باد جامعهی عملکرد محور!
دقیقاً مشخص نیست چه کسی این ایده که تیمها بسیار بیشتر از افراد، موفق میشوند را مطرح کرد. اما به احتمال زیاد کار کپیِ کشورهای غربی از ژاپنی هایی بود. آنها به صورت تیمی کار میکردند و در مقطعی یک جهش صنعتی چشمگیر داشتند. غافل از اینکه مدل ژاپنیها را نمیتوان با آمریکایها و اروپاییها تکرار کرد. چون کم کاری اجتماعی در ژاپن به ندرت اتفاق میافتد و در غرب تیمها فقط و فقط در صورتی بهتر عمل میکنند که کوچک باشند و از افراد مختلف و متخصص باشند.
اشتیاق خود را مهار کن نفرین برنده
تگزاس در دهه ی ۱۹۵۰ میلادی؛ یک تکه زمین به حراج گذاشته میشود. ده شرکت نفتی برای تصاحب آن رقابت میکنند. هر کدام برای آن ارزشی تخمینی در نظر گرفتهاند. کمترین تخمین ده مليون دلار و بیشترین آن صد مليون دلار است. هرچه قیمت در مزایده بالاتر برود، شرکت های بیشتری مزایده را ترک میکنند. در نهایت، یک شرکت بیشترین پیشنهاد را ارایه می دهد و برنده می شود.
نفرین برنده اشاره میکند که برنده ی مزایده معمولا بازنده ی آن خواهد بود. تحلیلگران صنعت می گویند شرکت هایی که مرتب از مزایده ی زمین های نفتی پیروز بیرون می آیند، همیشه بیش از حد پول می پردازند و سال ها بعد شکست می خورند. که قابل درک است. اگر تخمین ها بین ده تا صد مليون دلار تغییر کند، قیمت واقعی به احتمال زیاد جایی بین این قیمت هاست. بالاترین پیشنهاد در حراجی معمولا بیش از حد بالاست، مگر آنکه این پیشنهاد دهنگان اطلاعاتی حیاتی داشته باشند که بقیه از آن بی خبرند. در تگزاس چنین مسئلهای وجود نداشت. مدیران نفتی در حقیقت پیروزی پر هزینه ای را جشن میگرفتند.
چرا ما قربانی تفرین برنده می شویم؟ اول، ارزش واقعی خیلی چیزها مشخص نیست. به علاوه، هر چه طرفهای درگیر علاقه مندتر باشد، احتمال دادن پیشنهاد از روی هیجان بالا میرود. دوم، ما می خواهيم رقبا را شکست دهیم
در نتیجه این عبارت حکیمانه راجع به حراجی را از وارن بافت بپذير «به حراجی نرو.» اگر مجبوری در صنعتی کار کنی که مزایده بخش جدایی ناپذیر آن است، یک قیمت بیشینه را در نظر بگیر و بیست درصد از آن کم کن تا نفرین برنده را خنثی کنی، این عدد را روی یک تکه کاغذ بنویس و حتی یک سنت هم از آن بالاتر نرو.
توهم پیش بینی
« فیسبوک ظرف سه سال به سایت شماره یک در زمینه سرگرمی تبدیل میشود.»
« تغییر رژیم در کره ی شمالی طی دو سال آینده.»
« نبود نفت خام ظرف پانزده سال آینده»
هر روز کارشناسان ما را با پیش بینی هایشان بمباران میکنند. اما آنها چه قدر قابل اعتماداند؟ تا چند سال قبل، کسی به خودش زحمت نمیداد این پیش بینی ها را بررسی کند تا این که فيليب تت لاک دست به کار شد.
او در یک دوره ده ساله ۲۸۲۶۱ پیشبینی را از ۲۸۴ نفر، که خود را متخصص میدانستند، ارزیابی کرد. نتیجه: متخصصان، به لحاظ دقت، فقط اندکی بهتر از کسی که به صورت تصادفی پیشبینی میکند عمل کرده بودند و از بین آنها، بدترین پیشبینیها مربوط به نابودی و فروپاشی بود.
مشکل این است که کارشناسان از آزادی عملی که عواقب کمی برایشان به همراه دارد، لذت می برند. اگر شانس بیاورند، از هیاهوی تبلیغاتی، پیشنهادهای مشاورهای و قراردادهای انتشاراتی لذت میبرند. اگر هم کاملا اشتباه پیشبینی کرده باشند، با هيچ جریمهای مواجه نمیشوند، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ از دست رفتن وجهه. در واقع هر چه بیشتر پیشبینی کنند، تصادفا تعداد بیشتری از پیشبینی هایشان درست از آب در میآید.
بنابراین وقتی با یک پیشبینی مواجه می شوید، نگاهتان انتقادی باشد. هر وقت به پیشبینی یک نفر گوش میدهم، عمدا لبخند میزنیم، مهم هم نیست چه قدر این کار ناراحت کننده باشد. سپس از خودم دو سوال میکنم؛ اول، کارشناس چه انگیزهای داشته؟ دوم، نرخ موفقیتش چه میزان است؟ در طول پنج سال قبل چند بار پیشبینی کرده؟ از بین آن ها، چند تا درست بودهاند و چند تا غلط؟
در نهایت چون کاملا مناسب این بحث است – نقل قولی از تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا، میآورم ، من پیش بینی نمیکنم. هرگز نکردهام و هرگز هم نخواهم کرد.»
لطفا نظر خود را درباره این مقاله بنویسید. متشکرم
آخرین دیدگاهها