کتاب قدرت عادت
نام کتاب: قدرت عادت
نویسنده: چارلز داهیگ
مترجم: مصطفی طرسکی- فاطمه ثابتقدم
انتشارات: نشر نوین
تعداد صفحات کتاب 108
موضوع: روانشناسی – بهبود فردی
کتاب قدرت عادت به چرایی کارهایی که در زندگی و کسبوکار انجام میدهیم میپردازد. این کتاب توسط نشر نوین منتشر شده که در در ابتدای کار (سال ۱۳۹۲) قرار بود کتاب قدرت عادت در دو جلد و بصورت الکترونیکی عرضه شود. جلد اول بصورت فایل پی دی اف در اینترنت به صورت رایگان عرضه شد و با استقبال گسترده ای روبرو شد، بعد از آن کل کتاب، در یک جلد و بصورت غیررایگان عرضه شد. کتابچاپی موجود، در واقع همه نسخه کامل کتاب قدرت عادت (ترکیب جلد ۱ و ۲ سابق) است.
مقالهای که هم اکنون مطالعه میکنید مربوط به کتاب کامل است اما نسخه الکترونیکی جلد اول این کتاب را میتوانید رایگان از انتهای همین مقاله دانلود کنید
خلاصه کتاب در چند عبارت
عادتها با الگویی روانشناختی به نام «حلقه عادت» شروع میشود و طی سه مرحله شکل میگیرند. ابتدا نشانه یا انگیزه(سرنخ) بوجود میآید این مرحله معمولاً بیرون از وجود ماست و در بیشتر موارد روی آن کنترلی نداریم . در این مرحله، نشانه به مغز ما میگوید وارد مرحله اتوماتیک نسبت به رفتاری خاص شویم. بعد از آن، مرحله معمول انجام آن رفتار(روتین) است و مرحله سوم، پاداش است؛ نتیجه و حسی که از انجام آن رفتار برای شخص حاصل میشود، و اینگونه حلقه عادت شکل میگیرد. و با تکرار ما به یک عادت عمیق خواهیم رسید.
سه بخش اصلی کتاب قدرت عادت
بخش اول
بخش اول بر روی این موضوع تمرکز می کند که قدرت عادت چگونه در زندگی افراد ظاهر می شوند. این بخش در مورد عصبشناسی شکلگیری عادت، چگونگی ساختن عادتهای جدید و تغيير عادتهای قدیمی، و روشها بحث میکند، مثال موردی آن تبلیغات است که مسواکزدن را از یک کار ناشناخته تبدیل به یک دغدغهی عمومی کرد. این بخش نشان میدهد که چگونه شرکت پروکتراندگمبل با استفاده از تمایلات عادتی مشتریان، یک اسپری به نام فیریز را تبدیل به یک تجارت یک میلیارد دلاری کرد، چگونه معتادان گمنام الكل با حمله به عادتها در مرکز اعتیاد، زندگیشان را تغییر میدهند، و این که چگونه مربی تونیدانگی، روند زوال بدترین تیم در لیگ فوتبال ملی را با تمرکز بر روی واکنش های خودکار بازیکنانش به سرنخ های جزئی روی زمینبازی، به حرکت در مسیر موفقیت تغییر داد.
بخش دوم:
دومین قسمت کتاب قدرت عادت، به عادتهای شرکتها و سازمانهای موفق میپردازد. این بخش جزییاتی را ارائه میدهد راجع به اینکه چگونه یک مدیر اجرایی به نام پاول اونیل – قبل از اینکه وزیر دارایی شود – یک کارخانه آلومینیوم که برای بقاء دست و پا میزد را با تمرکز بر روی یک عادت زیربنایی در میانگین صنعتی داو جونز تبدیل به تولید کننده برتر کرد و این که چگونه استارباکس با آموزش عادتهایی که برای تقویت قدرت اراده طراحی شده بودند، یک دانش آموز ترک تحصیل کرده را تبدیل به مدیری برتر کرد. این بخش شرح میدهد که چرا وقتی عادت های سازمانی یک بیمارستان آنطور که پیش بینی میشود عمل نمیکنند، حتی با استعدادترین جراحان هم ممکن است اشتباهات فاجعه باری را مرتکب شوند.
بخش سوم
قسمت سوم کتاب قدرت عادت به عادتهای جوامع مختلف میپردازد. این بخش شرح میدهد که چگونه مارتین لوتر کینگ جیآر، و جنبشهای حقوق مدنی تا حدودی از طریق تغییر عادتهای اجتماعی مونتگومری آلاباما، موفق شدند – و اینکه چرا یک تمرکز مشابه به کشیشی جوان به نام ریک وارن کمک کرد تا بزرگترین کلیسای کشور را در دره سادلیک کالیفرنیا بسازد.
در پایان این بخش به بحث درباره سوالات اخلاقی پیچیده پرداخته میشود؛ نظیر اینکه آیا اگر قاتلی در انگلستان بتواند به طور قانع کنندهای بحث کند که عادتهای او بودند که او را به سمت کشتن سوق دادند، میبایست آزاد شود یا خیر.
هر فصل به یک بحث اصلی می پردازد؛ عادتها می توانند تغییر کنند، اگر ما بتوانیم بفهمیم که چگونه کار می کنند. این کتاب صدها پژوهش دانشگاهی، مصاحبه با بیش از سیصد دانشمند و مدیر اجرایی، و تحقیقات انجام شده در تعداد زیادی شرکت را با خود یدک می کشد.
این کتاب روی عادت هایی تمرکز می کند که به صورت تکنیکی تعریف شده اند: انتخابهایی که همه ما زمان هایی انجام میدهیم، و بعد دیگر در مورد آنها فکر نمیکنیم، ولی اغلب، هر روز همچنان آنها را انجام میدهیم.
در یک زمانی، همه ما وقتی که به دفتر کاری مان رسیدیم، به طور آگاهانه تصمیم گرفتهایم که چقدر بخوریم و روی چه چیزی تمرکز کنیم، هر چند وقت یک بار نوشیدنی خاصی بنوشیم یا اینکه چه موقع برای دویدن ترم بیرون برویم. بعد انتخاب کردن را متوقف کردیم و رفتار خودکار شد. این نتیجه طبیعی عصبشناسی ماست و با درک این که این اتفاق چگونه میافتد، می توانید آن الگوها را به هر طریقی که می خواهید بازسازی کنید.
به قسمتهایی از این کتاب توجه فرمایید
وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدید، اول از همه چه کاری کردید؟ آیا زیر دوش پریدید، ایمیل تان را چک کردید، یا از آشپزخانه یک دونات برداشتيد؟ آیا دندان هایتان را قبل یا بعد از خشک کردن خودتان مسواک زدید؟ اول بندهای کفش راستتان را بستید یا چپ را؟ در حالی که از در میرفتید به بچه هایتان چه گفتيد؟ از چه راهی به سمت محل کارتان رانندگی کردید؟ وقتی به میز کارتان رسیدید، به ایمیل هایتان رسیدگی کردید، با یک همکار گپ زدید یا بلافاصله شروع کردید به یادداشت برداری؟ برای نهار سالاد خوردید یا همبرگر؟ وقتی به خانه رسیدید، کفش های ورزشی تان را برای دویدن پوشیدید، یا برای خودتان نوشیدنی ریختید و شام را جلوی تلویزیون خوردید؟
ویلیام جیمز در سال ۱۸۹۲ نوشت: «تمام زندگی ما، تا به الان که فرم مشخصی گرفته است، مجموعهای از عادت هاست.» ممکن است اینطور به نظر برسد که بیشتر انتخابهایی که ما هر روز می کنیم، محصول تصمیم گیریهای ما که کاملا با دقت انجام شده هستند، ولی این واقعیت ندارد. أنها عادت هستند. و اگر چه هر عادتی به خودی خود کوچک به نظر می رسد، در طی زمان غذاهایی که سفارش می دهیم، چیزی که هر شب به بچه هایمان میگوییم، اینکه پول خرج میکنیم یا پس اندازه هر چند وقت یک بار ورزش می کنیم، و چگونگی سازماندهی افکار و روتینهای کاری مان تاثیر شگرفی بر روی سلامتی، بهره وری، امنیت مالی و خوشحالی ما دارند.
یک مقاله منتشر شده توسط محققی از دانشگاه دوک در سال ۲۰۰۶ نشان داد که بیش از ۴۰ درصد کارهایی که افراد در طی یک روز انجام دادند، در واقع تصميم نبودهاند، بلکه عادت بوده اند.
ويليام جيمز – همانند تعداد بی شماری از افراد دیگر از ارسطو گرفته تا اپرا (یک برنامه تلویزیونی است که در آن افراد در مورد کارهای بدی که کرده اند در حضور جمع اعتراف می کنند، اپرا وینفری مجری این برنامه است) – بیشتر عمرش را در تلاش برای اینکه چرا عادتها وجود دارند گذراند. ولی در واقع تنها در طی دو دهه گذشته، دانشمندان و بازاریابان شروع به درک این موضوع کردهاند که عادتها چگونه کار می کنند – و مهم تر از آن اینکه چگونه تغییر می یابند.
فرایند شکل گیری عادت
دانشمندان می گویند عادتها به این دلیل بوجود می آیند که مغز مرتب بدنبال راه هایی است تا سعی و تلاش را کم کند و در مصرف انرژی صرفهجویی کند. اگر تمام کارها به خود واگذار شوند، مغز سعی می کند تقریبا هر کار روتین و معمولی را به شکل یک عادت درآورد، چون عادت ها به ذهن ما اجازه میدهند اغلب اوقات تجزیه و تحلیل را کاهش دهد. این غریزه صرفه جویی، مزیت بزرگی است.
یک مغز کارآمد به فضای کمتری نیاز دارد که باعث می شود مغز کوچکتر باشد و در نتیجه باعث می شود تولید نوزاد آسانتر شده و در نهایت مرگ و میر مادر و نوزاد کاهش مییابد. همچنین یک مغز کارآمد این امکان را به ما میدهد تا فکر کردن مداوم درباره رفتارهای ابتدایی مانند پیاده روی و انتخاب اینکه چه چیزی بخوریم را کنار بگذاریم و در نتیجه می توانیم انرژی ذهنی خود را صرف اختراع و ابداعات کنیم.
واقعیت این است که حفظ کردن انرژی ذهن همانند شمشیر دولبه عمل می کند چون اگر نیروی مغز ما در زمان نامناسبی پایین بیاید، نمی توانیم متوجه چیزهای مهم نظیر مخفی شدن شکارچی و سرعت بالای اتومبیل شویم. بنابراین ذهن ما سیستم هوشمندی را تعبیه کرده است تا مشخص کنند چه موقع عادتها کنترل اوضاع را بدست بگیرند. این چیزی است که هر زمان یک تکه رفتاری شروع شده یا پایان می یابد، رخ می دهد.
برای دانلود رایگان قسمت اول کتاب روی عکس زیر کلیک کنید
ممنون میشم از شما اگر نظرتان را درباره این مقاله در چندجمله بنویسید
آخرین دیدگاهها